به گزارش فرا اقتصاد بین الملل، طبعا امور هر کشوری را سازمانهایش پیش میبرند؛ هر سازمانی، یک یا چند مدیر دارد که مهمترین نقش مدیران، تصمیمگیری برای آن سازمان است؛ گویی هر کشور به تعداد زیادی سازمان (موسسه، شرکت و کارخانه) تقسیم میشود که وظایف بین آنها تقسیم میشود و هر کدام از این سازمانها از تعدادی مدیر، کارمند و کارگر تشکیل میشوند که مدیران نقش تصمیمگیری برای آن سازمان را بهعهده دارند؛ نیاز است مدیران به یکسری ویژگیها مجهز باشند و میبایست وجهتمایز خود را با بسیاری از اقشار، نشان دهند. ویژگیهای شخصیتی مدیران، بسیار حائز اهمیت و موثر هستند.
تمام زمینههای مدیریتی، با رهبری کردن و انجام مسئولیتهای مدیریتی، همراه هستند؛ چنانکه محققان معتقدند که در بهترین تعاریف، مدیر کسی است که وظایف وی برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و رهبری و همچنین کنترل است؛ بنابراین هر مدیری باید یکسری مهارتها را داشته باشد، یا اگر دارد، آنها را تقویت کند، تا در کارش موفق باشد و بتواند سازمان را بهدرستی، هدایت کند.
برخی ویژگیهای شخصیتی مدیران، عبارتند از: کار تیمی، ارتباط اجتماعی قوی، صبر و حوصله، مقاومت در برابر استرس، چالشپذیری، توانایی مذاکره، سخنوری، اعتماد به نفس، قاطعیت در عین انعطافپذیر بودن و ….
چنین ویژگیهایی برای یک مدیر در سازمان، حائز اهمیت زیادی است و تاثیر شگرفی روی عملکرد و موفقیت یا عدم موفقیت سازمان دارد؛ همچنین ویژگیهای ذهنی مدیران نیز حائز اهمیت فراوانی است؛ یک مدیر در هر زمینهای که کار کند، با مجموعهای از دادهها و اطلاعات مختلف، روبرو است که بعضا بسیار هم حجیم و وسیع بوده و وی باید بر اساس آنها و تحلیلشان، مسیر کاری سازمان را پیش ببرد؛ آنالیز صحیح دادههای صحیح و استنباط درست از آنها و همچنین تدوین استراتژیهای درست، آیندهی سازمان را میسازد.
بنابراین داشتن ویژگیهای خاصی به مدیر کمک میکنند، موفقتر عمل کند؛ خصوصیاتی همانند: توانایی تجزیه و تحلیل، توانایی تفسیر دادهها، خلاقیت در حل مساله، قدرت تصمیمگیری، مهارتهای مرتبط با منطق و ….
چنین ویژگیهایی نیز مدیر را مدد میدهد تا بتواند عملکرد خوبی را از خود بر جای گذارد و سازمان را بهدرستی پیش ببرد.
اگر مدیری از داشتن این ویژگیها عاجز باشد، نمیتواند عملکرد خوبی را از خود بر جای گذارد و مسلما سازمان نمیتواند به اهداف و چشماندازش برسد و در اگر سازمانهایی چنین باشند، آن کشور که متشکل از سازمانها و منابع انسانی موجود در آنهاست، نمیتواند اهداف خود را محقق کند.
بهعبارتی، هر کشوری، متشکل از سازمانهایش است، هر سازمان هم متشکل از منابع انسانی خود است که این منابع انسانی، از نظر جایگاه به مدیران ارشد، مدیران میانی، مدیران اجرایی، کارشناسان، کارمندان، مشاوران، کارگران، خدمه و …. تقسیم میشوند؛ مدیریت این منابع انسانی، خود هنری است بس بزرگ؛ مدیریت منابع انسانی، هم دانش میخواهد، هم تجربه و هم خود بهنوعی هنر است. اگر مدیران از ویژگیهای خاصی بهرمند و برخوردار باشند و بتوانند هدایت و مدیریت صحیحی داشته باشد، سازمانشان رشد و پیشرفت خواهد کرد و در صورتی که اکثر سازمانهای کشوری موفق عمل کنند، گویی آن کشور موفق عمل کرده و عملکرد آن در دنیا، بولد و چشمگیر خواهد شد.
به قلم: علیرضا محمودی فرد – مشاور ارشد مدیر در امور توسعه و مدیریت منابع در کانون تحقیق و توسعه واحدهای تولیدی، تجاری و خدماتی