به گزارش فرا اقتصاد بین الملل به نقل از پایگاه خبری تحلیلی کلام قلم، گفتگویی با فعال اقتصادی و مدرس دانشگاه جناب مهندس علیرضا محمودی فرد در مورد هوش مالی انجام گرفت که در دنباله تقدیم نگاه سبز تان می گردد. مصاحبه گر: سید محمدرضا حسینی علی آباد – مدیرمسئول پایگاه خبری کلام قلم […]
به گزارش فرا اقتصاد بین الملل به نقل از پایگاه خبری تحلیلی کلام قلم، گفتگویی با فعال اقتصادی و مدرس دانشگاه جناب مهندس علیرضا محمودی فرد در مورد هوش مالی انجام گرفت که در دنباله تقدیم نگاه سبز تان می گردد.
مصاحبه گر: سید محمدرضا حسینی علی آباد – مدیرمسئول پایگاه خبری کلام قلم
حسینی علی آباد: در ابتدا از سوابق و تجارب خودتان به ما بگویید.
محمودی فرد: با نام و یاد آفریدگار یکتا و ضمن عرض سلام، ادب، احترام، ارادت، خداقوت و وقت بخیر خدمت شما استاد فرهیخته و عزیز و همچنین مخاطبان گرامی و با آرزوی توفیقات روزافزون، بنده، علیرضا محمودیفرد هستم؛ در دو رشتهی مهندسی برق گرایش کنترل و مدیریت صنعتی گرایش مدیریت عملکرد، تا مقطع کارشناسی ارشد را طی کردهام؛ چند سالی است که در برخی دانشگاههای کشور، مشغول تدریس و آموزش دروس متنوعی از رشتههای مختلف بودهام؛ سابقه تدریس در مدارس و برخی اماکن آموزشی دیگر را هم دارم؛ بعضا طی یک ترم، در چند دانشگاه و مرکز آموزشی، مشغول تدریس و آموزشِ اقشار مختلفی بودهام و تلاش کردهام چیزهایی را که میدانم در حد توان و زمان، به مخاطبین منتقل کنم؛ در این بین، به چند دلیل و از جمله وسیع بودن مباحث رشتههای تحصیلی بنده و تدریس دروس رشتههای مختلف، به پژوهش هم علاقمندتر از گذشته شدم و زمان و انرژی زیادی را به فعالیتهای پژوهشی مختلف، در سطوح مختلف، در حوزههای مختلف و با تعداد مختلف، اختصاص دادم و البته این فعالیتها، کم و بیش ادامه دارد و اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت زیادی را در نظر گرفتهام که دستیابی به آنها بعضا به خود بنده مرتبط بوده و البته محیط، شرایط و سایر ورودیها نیز قطعا در آنها بسیار موثر است، که آرزو دارم انشاءالله بتوانم در آینده، بیش از پیش در جامعه خود مثمرثمر باشم و کمکی در حد بضاعت به ملت شریف کشورم کنم. بحمدالله تجارب خوبی در زمینههای آموزشی و پژوهشی، کسب نمودهام و در برخی موارد همچون نگارش مقالههای علمی (در سطوح مختلف)، داوری مقالههای آکادمیک (در سطوح مختلف)، راهنمایی پایاننامهها (در سطوح مختلف، در مقاطع مختلف و در رشتههای مختلف)، داوری پروژههای پایانی (در سطوح مختلف، در رشتهها و مقاطع مختلف)، طرح سوالات آزمونها و امتحانات (در سطوح و مقاطع و سبکهای مختلف)، ویراستاری نشریات، مقالات و کتب (در سطوح مختلف)، مشاوره کاری یا تحصیلی و یا پژوهشی (برای اقشار مختلف و در سطوح مختلف)، آموزش مباحث و دروس متنوع درسی (در مقاطع مختلف، سطوح مختلف و برای اقشار مختلف) تا حدودی مجرب هستم و در تلاش برای توسعه فردی و همچنین گسترش فعالیتهای خویش نیز میباشم؛ در برخی زمینهها هم یا ورود کردهام و یا قصد ورود را دارم، که به امید خداوند بزرگ و مهربان، با موفقیتهای بزرگی همراه باشند.
حسینی علی آباد: جناب مهندس محمودیفرد، آیا واقعا با خواندن کتب و منابع هوش مالی، میتوانیم ثروتمند شویم؟
محمودی فرد: مسلما بحث آموزش در توانمندسازی افراد، بسیار مفید و موثر است؛ در دنیای کنونی، هر فردی با هر سطح دانش و تجربهای، لاجرم نیازمند آموزش، توسعه و بهبود خویش است و هیچگاه نباید متوقف شود؛ ما حتی در مفاهیم دینی و مذهبی خود هم روایات متعددی در خصوص بهبود مستمر، مدیریت زمان، آموزش دیدن و آموزش دادن و مواردی از این دست داریم، تا حدی که شاید بعد از موارد مربوط به اخلاق و پس از آن پرهیزگاری، روی هیچچیز به اندازه علمآموزی، تاکید نشده است که مصادیق بسیار فراوانی را هم میتوان برای آن ذکر نمود. در حیطه مدیریت عملکرد، که عملکرد را میتوان از حاصلجمع نیت، رفتار و نتیجه تعریف نمود، همه افراد با هر سطحی از تجربه، دانش، آگاهی، مقام و مدرک، احتیاج به آموزش دیدن، بهروز شدن و توسعه مهارتهای فردی و گروهی دارند؛ چه بخواهیم مبحثی را فرد محور و چه سیستمی تعریف کنیم، در هر صورت برای بهبود شرایط، آموزش نیاز است و هر سازمان، شرکت یا کشوری که به آموزش صحیح، منطقی، استاندارد و برنامهریزی شده، توجه خاص نموده و بهای بیشتری دهد، احتمال موفقیت آن، بیشتر است و این قضیه، روی حوزههای دیگر، منجمله مباحث فرهنگی هم اثرگذار است؛ ما وقتی چیزی مفید و مهم را خوب آموزش دهیم، از هزینههای آتی مربوط به عدم آگاهی در مورد آن، پیشگیری نمودهایم و این خودش بهنوعی سرمایهگذاری برای آینده است؛ بهعنوان مثال، در کشوری همانند ژاپن، بحث سرمایهگذاری روی آموزش، پرورش، پژوهش و تحقیق و توسعه، بسیار پررنگ است و هزینههایی که در این حیطهها میشود، به هیچوجه منابع را به هدر نداده و بهوضوح خروجیهای موفقی میدهد که کاملا چشمگیر و تاثیرگذار است.
برای آموزش دیدن، میتوان از منابع مختلفی همچون کتب، جزوات، مقالات، پروژهها، پایاننامهها، فیلمهای آموزشی، مصاحبهها، صحبت با افراد مجرب، یا آگاه و متخصص، استفاده از اساتید، شرکت در کارگاهها و دورههای آموزشی آنلاین، آفلاین و حضوریِ کوتاهمدت، میانمدت یا درازمدت و … استفاده کرد، اما اینکه الزاما صرفا بحث مطالعه را بتوانیم مدنظر قرار دهیم، در بسیاری از اوقات کافی نیست و نمیتواند ما را بهطور کامل به اهداف اصلی برساند؛ آموزش در خیلی از موارد، باید همراه با تجربه باشد، تا آن مفاهیم آموزشی، ملکهی ذهن شده، بر جان بنشیند و اثربخش باشد؛ ما میخواهیم در زمینههای مختلف، بهروهوری را افزایش دهیم؛ برای این کار و بدینمنظور، باید هم کارایی و هم اثربخشی را بالا برده تا به نتایجی که میخواهیم برسیم.
کسب ثروت هم علاوه بر آموزش دیدن، به کسب تجربه، هوش رقابتی و دریافت نیاز بازار، احتیاج دارد؛ در این بین، بحث علاقه، استعداد و شرایط محیطی و اجتماعی نیز بسیار دخیل و موثر است. در برخی موارد (مانند مهارتهای فنی یا هنری) نمیتوان بهصورت تضمینی گفت که صرفا با آموزش دیدن، مثلا اخذ مدرک یا گذراندن یک دوره آموزشی، میتوان در آن زمینه به موفقیت رسید، ولی بهطور کلی، با آموزش دیدن میتوان احتمال موفقیت در هر حیطهای را افزایش داد؛ آموزش، زمینه را برای پیشرفت فراهم میکند، جاده را میسازد و به ما نشان میدهد که از چه مسیری باید برویم، اما اینکه چقدر موفق میشویم، بستگی به این دارد که چقدر در مسیر جاده حرکت میکنیم و تا به کجا به جلو میرویم؛ در واقع، تصمیم با خود فرد است که چقدر میخواهد در یک مسیر به جلو رود و تا چه حدی و چند ایستگاه را طی کند؛ البته باز هم تاکید میکنیم که مسلما در مسیر هر جادهای، موانع و مشکلات زیادی وجود خواهد داشت و مسیر موفقیت یا کسب ثروت هم از این قاعده مستثنی نیست.
متاسفانه ایرانی ها در حوزه هوش مالی، آموزش کمی دیده اند، لذا تحتتاثیر رفتارهای عمومی و یا رفتارهای جمعی قرار میگیرند که این آسیبزاست؛ بهعنوان مثال، هنگامیکه جمعی از افراد بهسمت سرمایهگذاری در بورس سوق پیدا کردند، سایرین هم بدون هیچ آموزش و تحقیقی، به این بازار وارد شده و متاسفانه بسیاری از هموطنان در این بازار آشفته، زیان کردند.
توانایی هوش مالی میتواند به فرد، این قدرت را بدهد که بداند در چه زمانی و در کجا باید سرمایهگذاری کند، بنابراین اکثر افراد از نداشتن این دانش، در زندگی خود ضرر میکنند؛ بنابراین کسب دانش هوش مالی، لازم و ضروری است، که همین لازمه موفقیت است، ولی الزاماکافی نیست.
حسینی علی آباد: برای اینکه هوش مالی را بیاموزیم، میبایست باهوش باشیم؟
محمودی فرد: باهوش بودن، یک طرف قضیه است؛ سمت دیگر قضیه، تلاش و پشتکار داشتن است؛ آن هم تلاش هدفمندانه، منطقی و درست، نه هر تلاشی؛ برای اینکه بتوانیم هدفمند تلاش کنیم، نیازمند آموزش دیدن، تامل کردن و استفاده از نظرات خبرگان و متخصصین هستیم. در بسیاری موارد، نه صرفا باهوش بودن کافی است و نه فقط تلاش کردن؛ هر دو نیاز است؛ در صورتی که شخصی، باهوش باشد، به آن حیطه علاقه داشته باشد، مستعد باشد، تلاش کند و از تلاش هم خسته نشود و پشتکار داشته باشد، خیلی بعید است که موفق نشود. ورزشکاری را فرض کنید که باهوش است، ولی تلاشی نمیکند، خب طبیعتا موفق نمیشود؛ ورزشکار دیگری را در نظر بگیرید که تلاشگر است، ولی تلاش وی بیهوده و غیرمنطقی است، او هم موفق نمیشود؛ اما فرضا ورزشکاری وجود دارد که با هوشمندی تلاش میکند، وی میتواند در حد خود، به موفقیت دست یابد.
در خصوص هوش مالی یا هر حیطه دیگری، نیز هم هوشمندی موثر است و هم سعی و تلاش؛ تردیدی نیست که هوش و هوشمندی در جامعه امروزی، در هر زمینهای حائز اهمیت زیادی است و هر جا که افراد باهوشتر و خلاقتر، سکان هدایت امور را به دست میگیرند، امید به موفقیت بیشتری در آنجا میرود؛ حتی ترِند اصلی روزگار، بحث هوشمندی و هوش مصنوعی است!
اما صرفا باهوش بودن کافی نیست؛ چهبسا افراد مستعد و باهوشی بودهاند که چون در مسیر درستی حرکت نکردهاند و هدفمند و برنامهریزیشده بهسمت جلو نرفتهاند، به اهداف خویش نرسیده و استعدادهای بالقوهی خویش را بالفعل نکردهاند و نتوانستهاند از استعدادهای درونی خویش که خداوند بزرگ و مهربان به آنها ارزانی داشته است، درست استفاده کنند؛ در حقیقت، به قول ما مهندسها، نتوانستهاند ورودیها را درست بهکار گیرند تا با پردازش آنها، خروجیهای مطلوب تولید کنند؛ یا باز هم به قول ما مدیریتیها، نتوانستهاند فرآیند محور حرکت کنند و با بهکارگیری دادهها و پردازش قاعدهمند و اصولی روی آنها، ستادههایی ایجاد کنند که دارای ارزش افزوده باشند.
این که فردی فکر کند چون چندان باهوش یا تیزهوش نیست، موفق نمیشود، از پایه و اساس، غلط است؛ هر کس در حد و اندازهی خود و با تلاش و تواناییها و مهارتهای خود، وابسته به در شرایطی که در آن قرار دارد و متاثر از محیط خود، میتواند مراتبی از موفقیت را طی کند.
این نکته هم مهم است که برخی موارد مربوط به هوش، ذاتی است و برخی موارد هم اکتسابی؛ هر فردی در خصوص موارد اکتسابی، میتواند خود را بهبود دهد؛ موارد هوشی مربوط به هوش ذاتی هم که اکتسابی نیست و خداوند حکیم بر اساس قواعد و اصول پیچیده خلقت، به هر کسی، مقدار دقیق و قاعدهمندی را اعطا کرده است؛ پس ما در خصوص موارد اکتسابی، میتوانیم بهتر شویم و برای این کار اگر در مسیر درست حرکت کنیم، هوشمندتر خواهیم شد که بسیاری از موارد مربوط به هوش مالی هم کاملا اکتسابی است و با آموزش صحیح، میتوان آنها را آموخت و بهکار برد.
حسینی علی آباد: آیا شما با مشاوره هوش مالی موافق هستید و اینکه تا چه میزان تاثیرگذار است؟ و آیا با کمک آن میتوانیم ثروتمند شویم؟
محمودی فرد: مسلما مشاورهی صحیح در این خصوص هم مانند سایر موارد، میتواند مفید و موثر باشد و فرد را در مسیر درستی قرار دهد تا حرکتش، بیهوده و اشتباه نباشد. انسان به مثابهی یک سیستم باز است؛ یک سیستم بزرگ و پیچده که زیرسیستمهای زیادی دارد که هر یک از آنها نیز به خودی خود، بسیار پیچیده هستند و هیچچیزی هم در این عالَم، به پیچیدگی مغز انسان نیست؛ این سیستم باز، متاثر از محیط است و ورودیهای زیادی دارد که دیتاهای آنها در عملکردش موثر است؛ پس اگر دیتاهای درست و مناسب به این سیستم بزرگ و قدرتمند برسد، میتواند خروجیهای ارزشمند تولید کند؛ مشاوره در حقیقت، اِعمال دادههای درست به سیستم پیچیدهی مغز انسان است، تا حلاجی دقیق و بهتری بتواند انجام دهد؛ یکی از مشکلات بسیاری از سازمانهای ما هم همین است که دیتاهای درست به مدیران آن سازمان، داده نمیشود و همین باعث میشود که در اثر پردازش، خروجیهایی که تولید میشوند هم چندان مناسب، معتبر و قابل دفاع نباشند؛ اطلاعات، برگرفته و وابسته به دیتاهاست، وقتی دادههای درستی اِعمال نشود، اطلاعات نادرستی هم تولید میشود که کارا نیستند.
مشاورهی درست میتواند خیلی موثر باشد، مشروط بر آن که اولا مشاوره، واقعا صحیح باشد؛ ثانیا فرد، با عزم و اراده در جهت صحیح حرکت کند و ثالثا موانع محیط آنقدری نباشد که ترمز راه فرد شده و تلاش وی را به سرانجام نرساند؛ در حقیقت، همه چیز نسبی است؛ اقتضایی است؛ در بسیاری موارد، هیچ تضمین و قطعیتی وجود ندارد و اگر هم شخصی با حرفش تضمین دهد، تضمینش قابل دفاع نیست و نمیتوان روی آن حساب بازکرد، علیالخصوص در مورد مسائل مالی و کسب ثروت، آن هم با اینهمه ریسک اقتصادی و بیثباتی که پیشبینی را دشوار میکند.
ثروتمندی هر کس، به فراخور استعدادها، علائق، مهارتها، دانش، تجربه، مدارک، وراثت، شرایط فیزیکی و جسمانی، هوش، روح و وران شخص، محیط پیرامون، مقتضای جامعه و جهان، تلاش و پشتکار، مشورت و … تعیین میشود و با توجه به عدم قطعیتهای زیادی که در مسائل میبینیم، کسی نمیتواند بهطور قطع چنین چیزهایی را تضمین کند.
البته خود مقوله ثروتمندی هم نسبی است؛ یک فرد، ثروتمند است و شخصی ثروتمندتر؛ باید بهصورت طیفی هم در نظر گرفت و نگاه صفر تا صدی داشت، نه صفر و یکی؛ همچنین نظرات هم متفاوت است؛ ممکن است فردی از نظر یک نفر، ثروتمند باشد و از نظر شخصی دیگر، آن فرد چندان ثروتمند نباشد؛ خود انسان هم باید تلاش کند که آرامش خویش را از دست ندهد و بهدلیل افزایش ثروت، زمینه اختلالات و امراض را در خود ایجاد نکند؛ چون هر چیزی بهصورت تمام و کمال، در زیر سایهی آرامش، حاصل میشود؛ حرص و طمع هم میتواند انسان را دچار امراض مختلف جسمی و روانی کرده و از فعالیت بازدارد و همین میشود مانع ثروتمند شدن؛ چهبسا افرادی هستند که به ثروتی که دارند، قانع هستند و در واقع، آرامش خود را از بین نمیبرند و روز به روز هم ثروتمندتر میشوند، ولی افرادی هم هستند که بهجهت طمع، یا مشاوره نگرفتن، یا اینکه خواهان این هستند که راه ثروتمندی را یکشبه بروند، همان ثروتی که داشتند را هم از دست دادهاند و حتی از نظر روحی-روانی و جسمانی هم دیگر در سطح قبلی قرار ندارند و دیگر هم به این سادگیها و با این مسیرها نمیتوانند به سطح قبلی برگردند، مگر با ورودیهای جهشی یا استفاده از مسیرهای دیگر، که احتمال آنها را هم نمیتوان بهطور میانگین، چندان بالا در نظر گرفت.
حسینی علی آباد: شما بهعنوان کارشناس هوش مالی، لطفا برای ما بفرمایید اگر ما هوش مالی خود را افزایش دهیم، در مدیریت بهتر کسب و کار ما چه تاثیری دارد؟
محمودی فرد: خب هدف اصلی کسب و کار، کسب سود، درآمدزایی و ثروتآفرینی است؛ میخواهیم به این هدف که برای اکثریت قریب به اتفاق افراد، اصلیترین هدف کسب و کار است، دست یابیم؛ با تقویت هوش مالی در خود، ایجاد هوشمندی در مسیرهای کسب و کار و برنامهمحور بودن، احتمال موفقیت به طرز زیادی بهوضوح افزایش مییابد؛ مدیر، وظایفی همچون برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و رهبری و همچنین کنترل را بهعهده دارد و مهمترین نقش یک مدیر، تصمیمگیری است؛ پس وقتی حرکت یک مدیر، هوشمندانه و طبق قاعده، منطق، برنامه و استانداردها باشد، آن هم در حیطههای مالی و اقتصادی، شانس موفقیت وی و سازمانش، به طریق اولی بیشتر میشود.
حسینی علی آباد: لطفا به مخاطبین بگویید فرق هوش مالی با IQ در چیست؟
محمودی فرد: IQ یا Inteligence Quotient مفهوم بهره هوشی را در بردارد، ولی هوش مالی، در خصوص مسائل مالی و اقتصادی و کسب و کار است؛ بهرهی هوشی یا هوشبهر (IQ) روشی برای سنجش هوش انسان است که مباحث آن، مفصل بوده و در این مجال نمیگنجد. هوش مالی (Financial IQ) از دید محققین، تعریف مشخص و واحدی ندارد، اما بهطور کلی شیوههای کسب درآمد در زمان کم را میتوان هوش مالی نامید؛ در واقع دانش، اطلاعات و تواناییهای هر فرد در ثروتآفرینی، حل مسائل اقتصادی و مدیریت بحرانهای مالی را هوش مالی، یا در اصطلاح عامیانه «شَم اقتصادی» او میگویند. کسی که دارای هوش مالی بالاتری است، الزاما ضریب هوشی بالاتری ندارد؛ بلکه یاد گرفته است که در مسائل کسب و کار، چگونه بهتر تصمیم بگیرد و برنامهمحورتر حرکت کند.
هوش مالی، با ضریب هوش مالی هم متفاوت است؛ ضریب هوش مالی، توانایی بالقوهای بوده که با تقویت آن، تبدیل به بالفعل که همان هوش مالی است، میشود؛ لذا تنها ضریب بالا در مورد هوش مالی، نشانهی باهوشی نیست؛ مثلاً در مورد دو فرد با درآمد ماهیانه یکسان، کسی در هوش مالیِ بالاتر است که پس از کم کردن بدهیها و مخارج، پول بیشتری برایش باقی بماند.
بنابراین با آموزش و بهکارگیری روشهای تقویت هوش مالی، میتوان به موفقیت بیشتری در مسائل اقتصادی دست پیدا کرد و لااقل احتمال افزایش ثروت را بالاتر برد، انتخابها و تصمیمات بهتری داشت و از فرصتها بهتر استفاده کرد؛ افراد دارای هوش مالی خیلی بالا، نه تنها از فرصتهای موجود کسب و کار خوب استفاده میکنند، بلکه قادرند با تبدیل تهدیدها به فرصتها، بازارهای اقیانوس آبی هم برای خود ایجاد کنند و از این طریق پیشرو باشند.
حسینی علی آباد: لطفا کوتاه بگویید چگونه میتوان با داشتن هوش مالی ثروتمند شد؟
محمودی فرد: هوش مالی، میتواند مسیر و جهت مناسب حرکت را به ما نشان دهد؛ طی طریق کردن در مسیر و جهت مناسب، میتواند به ثروت منجر شود؛ در این بین، به مواردی همچون علاقه، استعداد، مهارتها، تجارب، نظرات خبرگان و محققین، اقتضای جامعه و دنیا، تلاش و پشتکار، مدارک فرد، وراثت، شرایط فیزیکی و جسمانی شخص، هوش، روح و روان شخص، محیط، مشاوره و … هم اشاره کردیم که هر یک با ضریب و وزنی که مختص آن شخص، مدیر، شرکت، سازمان یا کشور است، میتوانند اثرگذار باشند.
فردی که هوش مالی دارد، توانایی تجزیه و تحلیل بهتری در خصوص مسائل مالی دارد و همین قضیه، او را از سایرین متمایز میکند و میتواند بهسمت مدیریت استراتژیک کسب و کار خویش ببرد؛ همین امر منجر به این میشود که گویی این شخص، یک یا چند گام از سایرین و از جمله رقبایش جلوتر است و توانایی پیشبینی مالی بهتری هم دارد و میتواند تصمیمات درستتری را علیالخصوص هنگام مواجهه با بحرانها و فراز و نشیبها اتخاذ نماید، که همان تصمیمات منطقی و مناسب، منجر به موفقیت وی و سازمانش خواهد شد.
اگر سرگذشت بسیاری از افراد مولتی میلیارد دنیا را بخوانید، متوجه میشوید که سطح زندگی گذشته آنها، پایین و یا در حد متوسط بوده است و دلیل موفقیت و ثروتمندشدنشان، وراثت (ارث پدری) نیست؛ بلکه فکر و استعداد خوبی در کسب و کار داشتند؛ یعنی آنها هوش مالی داشتند؛ در واقع، ثروتمندان با ایجاد و تقویت راههای رسیدن به پول، کسب درآمد میکنند، نه صرفا با کار کردن.
هوش مالی یا همان Financial IQ در واقع توانایی یک فرد برای حل مشکلات مالی خود و دیگران است؛ هر چه شخص هوش مالی بالاتری داشته باشد، راحتتر و بهینهتر میتواند به درآمد بیشتر و زندگی با مشکلات مالی کمتر دست یابد.
رابرت کیوساکی، از برجستهترین و شناختهشدهترین ثروتمندان خودساخته است که کتابهای او در حوزه هوش مالی، پرطرفدار هستند؛ او در کتاب هوش مالی خود، معتقد است حل مشکلات مالی، باعث افزایش هوش مالی میشود؛ او معتقد است حل نکردن مشکلات مالی کوچک، موجب این میشود که بعد از مدتی آن مشکلات کوچک، تبدیل به مشکلات بزرگی شوند که حتی ممکن است به ورشکستگی مالی در زندگی بیانجامد؛ همچنین او معتقد است دلیل فقر، این است که تعداد مشکلات مالی شما از تعداد راهحلها بیشتر است و این یعنی فقر! او اعتقاد دارد قوانین پول در جهان تغییر کرده است و معتقد است پول باید مثل آب جاری باشد و چنانچه از حرکت باز ایستد، بهسرعت ارزش خود را از دست میدهد.
حسینی علی آباد: بر اساس یکی از جنبههای اصلی هوش مالی از زبان رابرت کیوساکی (بودجهبندی و برنامهریزی برای پول)، چگونه میتوان پول خود را برنامهریزی کرد و یک برنامه درست برای مدیریت منابع مالی داشت؟
محمودی فرد: رابرت کیوساکی، هوش مالی را رفتار فرد با پول، دانسته که بر پایه سه مفهوم سرمایه، بدهی و جریان مالی استوار است؛ نوع کسب و کار، میزان درآمد و سرمایه ثابت، مقدار پولی که ماهانه از حساب خارج میشود و از همه مهمتر، مسیر و جریانی که این دو در آن حرکت میکنند، نشاندهنده هوش مالیِ فرد است. طبق نظر رابرت کیوساکی، بازده پول و سرمایهگذاریهای شما، با این سنجیده میشود که «چطور با اهرمسازی پول، ثروت شما زیادتر میشود؟»
در خصوص انواع هوش مالی، میتوان گفت که هوش مالی، دارای پنج جنبه و عامل برای موفقیت است که هیچکدام بر دیگری برتری ندارد و با تقویت همه آنها، هوش مالیِ فرد بالا میرود؛ این جنبهها، شامل موارد زیر میشود:
۱. هوش مالی، در کسب درآمد بیشتر
۲. هوش مالی، در حفظ و نگهداری از پول
۳. هوش مالی، در برنامهریزی و بودجهبندی پول
۴. هوش مالی، در استفاده از پول
۵. هوش مالی، در پیشرفت در دانش مالی
افراد با هوش مالیِ بالا با توجه به عملکردشان، چند ویژگی را در خود دارند، همچون:
۱. دارای ایده عملیاتی مشخص
۲. سرمایهگذاری و پساندازِ حداقل ۱۰ درصد از درآمد
۳. مدیریت مخارج
۴. دارای برنامه بلندمدت و کوتاهمدت
۵. کاهش بدهیها تا حد امکان
۶. مشاوره با متخصصین و کارشناسان
۷. همواره در حال یادگیری مهارتها و راهکارهای نوین در کسب درآمد بیشتر
بودجهبندی یا بودجهریزی، مفهوم دخل و خرج یا درآمد و هزینه را در خود دارد؛ همان کاری که سازمانها و حکومتها هر سال انجام میدهند، را در مقیاس کوچکتر برای خودتان انجام دهید؛ هزینهها را بررسی کنید و برای هرکدام از آنها بودجه خاصی در نظر بگیرید؛ به یاد داشته باشید که هدف اصلی ما از برنامهریزی و بودجهبندی، این است که دخلمان از خرجمان بیشتر شود؛ پس مخارج را مدیریت کنید و برای راههای درآمد خود برنامه داشته باشید.
افرادی که هوش مالی دارند، در وهله اول تلاش میکنند به مازاد درآمد برسند و بعد از آن برای این مازاد، برنامهریزی میکنند؛ یعنی تصمیم میگیرند که بهتر است این پول را سرمایهگذاری کنند، یا بهعنوان سرمایه اولیه به توسعه کسب و کارشان و یا ایجاد انواع کارآفرینی اختصاص دهند.
پیشنهاد جالب کیوساکی برای تقویت مهارت برنامهریزی و بودجهبندی، این است که هر ماه بخشی از درآمد خود را کنار بگذارید و آن را وارد لیست داراییهایتان کنید؛ سپس تلاش کنید با آنچه باقی مانده است، هزینههایتان را بپردازید؛ اگر پول کم آوردید، میتوانید راهی برای افزایش درآمد پیدا کنید، یا هزینههایتان را کاهش دهید؛ افرادی که هوش اقتصادی خوبی دارند، ترکیبی از کاهش هزینههای غیرضروری و افزایش درآمد را بهکار میگیرند.
او میگوید با دیدن نحوه خرج کردن پول و گذراندن زمان، میتوان آینده مالی افراد را پیشبینی کرد؛ کیوساکی در کتاب «پدر پولدار پدر بی پول» مینویسد: «با نگاه کردن به اینکه چگونه کسی زمان و پول خود را صرف میکند، میتوان آیندهاش را پیشبینی کرد»؛ به همین دلیل افرادی که بهدنبال افزایش درآمد هستند و مقدار ثابتی از پول خود را قبل از انجام دیگر کارها، پسانداز میکنند، نسبت به افرادی که فقط مخارج خود را کمتر میکنند، موفقتر و ثروتمندتر خواهند بود. پول و عمر، دو سرمایه با ارزش زندگی هر انسانی هستند و برای تقویت هوش مالی، باید برنامه و مدیریت بر استفاده از هر دوی آنها را داشت؛ هوشمندانه آنها را خرج کنید.
شما باید بتوانید خوب زندگی کنید؛ دو راه برای حل بحران بودجه، وجود دارد: هزینههایتان را کاهش، یا درآمدهایتان را افزایش دهید؛ هر کدام از این روشها، کسری بودجه را جبران میکند؛ اما کیوساکی باور دارد که در بلندمدت، افزایش درآمد راهحل بهتری است. از نظر وی، مهم است که به مازاد بودجه از هزینههای ثابت فکر کنید؛ اگر تصمیم دارید ۱۰ درصد از درآمدتان را پسانداز کنید، این ۱۰ درصد را جزو هزینههای ثابتتان قرار دهید؛ با این ۱۰ درصد پسانداز، مانند صورت حساب یا قبض، رفتار نکنید؛ آن را زودتر از سایر صورت حسابها پرداخت کنید؛ اگر کسی فارغ از میزان درآمد، بتواند بخشی از آن را سرمایهگذاری کند، هوش مالی بالاتری دارد.
کیوساکی یادآور میشود زمانی که همه چیز، سخت و دشوار پیش میرود، مردم تمایل دارند کمتر خرج کنند؛ اگر هزینههای خود را اولویتبندی کنید، میتوانید وضعیت مالیتان را بهبود بخشید؛ کمتر برای خورد و خوراک هزینه کنید و بیشتر زمانتان را صرف آموزش و ارتقای خود کنید؛ از زندگی در زیر خط متوسط خودداری کنید و در عوض آن را به بالاتر از متوسط ارتقا دهید. موضوع مهمی که وجود دارد این است که گاهی مخارج و هزینههای زندگی افراد، از میزان درآمدشان بیشتر است و آنها را درگیر انواع قسط و قرض میکند؛ اگر بتوانید بهگونهای برای زندگی و درآمدتان برنامهریزی کنید که مخارجتان از درآمدتان کمتر باشد، یعنی هوش مالی خوبی دارید.
بودجهبندی نوعی برنامهریزی برای درآمدها و هزینههاست؛ متأسفانه اغلب افراد اگر هم از بودجهبندی استفاده میکنند، تنها برای این است که با کسری بودجه مواجه نشوند؛ آنها از این شیوهی برنامهریزی برای افزایش پول استفاده نمیکنند؛ کسری بودجه، زمانی رخ میدهد که میزان هزینه از درآمد بیشتر باشد؛ شاید عدهی زیادی از افراد در مواجهه با کسری بودجه، تلاش کنند هزینههایشان را کاهش دهند، اما کیوساکی توصیه میکند بهتر است درآمدتان را افزایش دهید، چرا که روش هوشمندانهتری است؛ زمانیکه یک کسب و کار هزینههایش از درآمدش بیشتر میشود، سعی میکند هزینهها را کاهش داده و برای مثال هزینهی تبلیغات را کاهش دهد؛ این امر، در نهایت به کاهش فروش و شاید هم ورشکستگی منجر شود. کیوساکی مدتها در یک شرکت زیراکس مشغول فروشندگی بود، تا مهارت فروش را آموزش ببیند؛ پس یادگیری مهارت منجر به افزایش درآمد خواهد شد؛ مازاد بودجه، تعریف دیگری است که به افزایش درآمد نسبت به مخارج اشاره دارد؛ بیشترِ افراد روی کسری بودجه تمرکز میکنند، اما ثروتمندان روی مازاد بودجه؛ برای افزایش داراییتان باید اولویت نخست را روی پسانداز و سرمایهگذاری بخشی از درآمد بگذارید و در مراحل بعد، به پرداخت بدهیها بپردازید، چرا که با سرمایهگذاری بخشی از درآمد میتوان درآمد تازهای ایجاد کرده و بدهیهای پیشین را نیز پرداخت کرد. رابرت کیوساکی میگوید اگر میخواهید آینده کسی را ببینید، نگاهی به هزینههای ماهیانهی او بیاندازید؛ اگر بیشتر هزینهها صرف خورد و خوراک شد، این فرد هیچوقت به مازاد بودجه نخواهد رسید، اما اگر بخشی از درآمدش را سرمایهگذاری میکند، قابلیت ثروتمند شدن دارد؛ اگر بتوانید همچون ثروتمندان پولتان را بودجهبندی کنید و همچنین بدانید چه زمانی باید خرج کنید و چه زمانی هزینهها را کاهش دهید، از هوش مالی بالایی برخوردارید.
حسینی علی آباد: و سوال آخر، راهکار و پیشنهاد شما برای افزایش و پرورش هوش مالی در خود چیست؟
محمودی فرد: در این خصوص، میتوان موارد متعددی را عنوان کرد که موثر هستند؛ به خلاصهای از موارد و راهحلها، بسنده میکنیم:
- شروع کنید.
هرگز برای بهبود دانش شما در مورد مسائل مالی، دیر نشده است؛ دانش خود را در مورد سرمایهگذاری، برنامهریزی املاک، نحوه کار کارتهای اعتباری، وام، پسانداز برای آینده، امنیت اجتماعی، بیمه، بازنشستگی، مالیات و … افزایش دهید. در یک زمان، با یک موضوع کار کنید؛ با آن کسی که بیشتر به یادگیری علاقه دارید، شروع کنید و یک پایه محکم از دانش مالی خود بسازید.
- مسائل مالی را به دقت پیگیری کنید.
برای تقویت هوش مالی و تصمیمگیریهای درست، باید روزنامهها و مجلههای اقتصادی را تا اندازهای که وقت و شرایط اجازه میدهد، پیگیری کنید؛ نکات مناسب آن را یادداشت کرده، اما حواستان را خوب جمع کنید تا بهترین تصمیم ممکن را بگیرید.
- اینترنت را جستجو کنید.
در عصر دیجیتال، اینترنت، در بسیاری موارد، مناسبترین و گستردهترین منبع است؛ منابع آنلاین زیادی برای افزایش سواد مالی شما وجود دارد؛ بسیاری از شبکههای خبری هم دارای یک تب مالی هستند.
- یک دوره هوش مالی را با یک استاد با تجربه بگذرانید.
اگرچه در ایران هنوز این موضوع چندان جا نیفتاده است و افراد با تجربه هم بهجای آموزش، سعی میکنند به معاملات خود برسند، اما هستند افرادی که سالها در حال معامله و تجارت هستند و تجارب زیادی دارند؛ آنها را پیدا کنید و کنارشان آموزش ببینید؛ اگر شما ترجیح میدهید در خانه بمانید، یک دوره آنلاین یا آفلاین داخلی یا خارجی خوب و مناسب بیابید و از آن درس بگیرید.
- کارشناسان مالی را دنبال کنید.
به رادیو، برنامههای اقتصادی تلویزیون و حتی بحثهای بین کارآفرینان و افراد موفق مالی، گوش کنید؛ بعضا نکات بسیار خوبی از آنها میتوانید بیرون بکشید. راز هوش مالی این است: تیزحسی! تیزحس باشید، تا موفق باشید.
- سرمایهگذاری را آغاز کنید؛ نترسید.
از اشتباه کردن، نترسید؛ یا موفق میشوید و یا ظاهرا شکست میخورید؛ این شکست اگر طبق اصول، منطق و فرآیند برنامهریزیشده باشد، در واقع نامش شکست نیست؛ بلکه یاد گرفتن راهی است که به نتیجه منتهی نمیشود؛ پس در فرآیند صحیح، یا موفق میشوید و یا راهی که به موفقیت منجر نمیشود را میآموزید؛ اما اگر قرار باشد فقط بنشینید و تئوری بخوانید، هرگز در عمل موفق نخواهید شد؛ درست مثل آن است که یک دانشجوی پزشکی جراحی در خانه بنشیند و فقط بخواند؛ او باید جراحی کند تا یاد بگیرد؛ یا مانند رانندهای که فقط تئوریها را آموخته، اما در عمل، تمرینی نکرده است؛ وی هرگز رانندگی را بهشیوه عملی، نیاموخته است و با تداوم این روند، نمیتواند راننده خوبی لقب بگیرد. از سرمایهگذاریهای کمریسکتر شروع کنید؛ اما شروع کنید؛ یک جمله معروف میگوید: کسی اشتباه نکرده، که هیچکاری انجام نداده است؛ در حقیقت، هر کس کاری میکند، اشتباه هم توام با آن میآید؛ کسی نمیتواند اشتباه نکند؛ موفق آن است که کار کند و البته تلاش کند که بهینهتر عمل کرده و کمتر اشتباه کند.
- به کودکانتان از همین الان بهصورت اصولی هوش مالی را یاد دهید.
کمبود هوش مالی ما، بیشتر بهخاطر این است که اطرافیان به ما اصول سرمایهگذاری را یاد ندادهاند؛ از همان ابتدا به ما یاد میدادند در قلکهایمان مقداری پول پسانداز کنیم؛ اما آیا شده بود که به ما یاد بدهند با پولهای پسانداز شده، چه کنیم؟ سعی کنید با استفاده از ابزارهای مختلف مثل بازی گردش مالی، کتابهای جذاب و سمینارهای مخصوص کودکان، آنها را با مقوله ثروت و پول آشنا کنید؛ البته مراقب باشید آنها را وسوسه نکنید؛ کودکان نباید پول را به چشم «همهچیز» ببینند؛ فقط باید بدانند چطور با روشهای صحیح، پول بهدست آورند و پسانداز و سرمایهگذاری کنند.
تمرینهای کوچکی نیز وجود دارد که میتواند به شما کمک کند هوش مالیتان را قویتر کنید؛ همانند:
- هزینه غذای خود را کاهش دهید.
غذا، هزینه سنگینی برای بسیاری از ما دارد؛ اما ما بعضا توجه زیادی به آن نمیکنیم وخود را مجبور میبینیم که این خرجها را کنیم؛ کاهش هزینه خورد و خوراک، بهمعنای کاهش کیفیت زندگی نیست؛ اما نباید اجازه دهیم کنترل آن از دستمان خارج شود؛ خوراک، باید بر اساس حفظ تندرستی ما و ایجاد پیشرفت در سلامت جسمانی و ورانی ما باشد، که این کار، الزاما با زیاد خرج کردن رخ نمیدهد؛ چهبسا مواد غذایی گرانقیمتی وجود دارند که ما از آنها هم کم و بیش استفاده میکنیم، ولی از نظر پزشکی، ارزش غذایی چندانی ندارند و در بسیاری از موارد حتی مضر هم هستند.
هزینههای مواد غذایی را با خوردن کمتر بهشکل منطقی و پیدا کردن جایگزینهای ارزانتر که چهبسا مفیدتر و کمزیانتر هم هستند، در خانه کاهش دهید؛ چیزهایی را خریداری کنید که بیشترین مقدار مصرفش را دارید یا به سلامتی جسمی و روانی شما کمک بیشتری میکنند؛ رژیم غذایی خود را بر غذاهای با ارزش بیشتر، اما ارزانتر مانند حبوبات، میوهها، سبزیجات، خوراک گیاهی و … صرف کنید. خرید در ابتدای هفته، احتمال خریدن چیزهای گران را بیشتر میکند؛ آخر هفتهها بخرید! این قضیه در خصوص خرید در ابتدای ماه حتی پررنگتر است!
- کارتهای عابر بانکهای خود را جدا کنید، تا حساب دستتان بیاید.
برای خریدن غذا یا مواد خوراکی، از یک کارت مجزا، برای خرید لباس از یک کارت دیگر و برای هر نوع خرید دستکم چهار کارت اعتباری داشته باشید، تا بهدقت بدانید چه چیزهایی میخرید و چقدر پول صرف هر بخش از زندگی میکنید؛ اگر چنین کاری نمیکنید، لااقل هزینههای خود را یادداشت کنید تا بتوانید حساب و کتاب کنید؛ در ذهن داشتن، کافی نیست، یادداشت کنید!
- هزینههای حمل و نقل خویش را کاهش دهید.
اگر میتوانید تا سر کار با دوچرخه بروید، هم ورزش کردهاید، هم به محیطزیست یاری رساندهاید و هم پولهایتان را در جیبتان نگهداشتهاید؛ حمل و نقل، هزینه زیادی برای برخی از ما به همراه دارد، حتی اگر شما نمیتوانید پیادهروی کرده یا دوچرخهسواری کنید، حمل و نقل عمومی، گزینه مناسبی است؛ اگر بتوانید بدون وسیله نقلیه به سر کار بروید، حتی میتوانید اتومبیلتان را بفروشید؛ البته این ایده برای کلانشهرهایی مثل تهران و یا شهرستانهایی که حمل و نقل عمومی چندان مناسبی ندارند، نمیتواند ایده بهینهای باشد؛ در اینصورت بهتر است فرد خودروی شخصی خود را حفظ کرده، ولی فقط در مواقع ضرورری از آن استفاده کند.
- تفریح کنید اما ولخرجی نه!
بهجای انجام ولخرجی، پسانداز کنید؛ اولش سخت است، اما کم کم این کار شما به خلق عادات عالی کمک میکند و کیفیت زندگیتان بهبود مییابد؛ چون آن وقت پول کافی برای خرید چیزهایی که دلتان میخواهد را دارید.
- به تعهداتتان پایبند باشید.
تعهد کنید که در طول یک ماه چقدر خرج میکنید؛ سعی کنید بیشتر از آن خرج نکنید، بهجز مواقعی که چارهای نیست.
- مشاوره بگیرید.
از خرج کردن پول برای آموزش نترسید؛ اگر لازم است، پول خرج کنید و مشاورههای ارزشمند برای پولهایتان بگیرید. خواندن نکات این مصاحبه، قدم اول برای تقویت هوش مالی شما بود؛ اما شما میخواهید هوش مالیتان را تقویت کنید؛ بنابراین بهدنبال برنامههای آموزشی عالی باشید.
* بنده، به همین نکات اکتفا میکنم؛ در پایان، هم از شما استاد معزز و بزرگوار، سپاسگزار و قدردان هستم و هم بابت اینکه مخاطبین عزیز مطالب را مطالعه کردند، از آنها تشکر و قدردانی میکنم و امیدوارم که این مصاحبه، کمکی برای آنها بوده و بتوانند در کسب و کارهای خود موفقتر باشند؛ بابت اینکه مطالبی که عرض کردم هم کمی طولانی شد و مصدع اوقات شدم، عذرخواهی میکنم؛ این موارد، تنها بخشی از مطالبی بود که در این حوزه میتوانستیم در موردشان صحبت کرده و به آنها اشاره کنیم؛ به مطالب تکمیلی انشاءالله در فرصتهای آتی، اشاره خواهیم کرد. پیروز و پاینده باشید…